رمان «پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد» اثر یوناس یوناسن
نوشته شده توسط : Kloa

روایتی هستی‌شناسانه و انسانی

۱. آغاز رهایی از نظم تحمیلی
در روز تولد صدسالگی‌اش، آلن کارلسون بدون توضیحی خاص از پنجره فرار می‌کند. این آغاز، استعاره‌ای‌ست از رهایی از تمام بایدها و نبایدهای تحمیل‌شده از سوی جامعه و سیستم‌های مراقبتی. آلن نه علیه کسی شورش می‌کند و نه به دنبال هدفی است؛ او فقط نمی‌خواهد منتظر مرگ بماند. با همین حرکت ساده، زندگی دوباره به او لبخند می‌زند. حتی پیر بودن، محدودش نمی‌کند. این فرار، طرح پرسش از چیستی "زندگی خوب" را در ذهن خواننده می‌کارد.

۲. معنا در بی‌معنایی
در مسیر فرار، آلن وارد ماجرایی با چمدانی پُر از پول می‌شود، اما بی‌علاقه به ثروت باقی می‌ماند. آدم‌هایی وارد زندگی‌اش می‌شوند، اما او وابسته نمی‌شود. در عین حال، مهربان و باثبات می‌ماند. فلسفه او ساده است: اتفاقات می‌افتند، آدم‌ها می‌آیند و می‌روند، و هیچ‌چیز آن‌قدر جدی نیست که ارزش رنج کشیدن داشته باشد. این نگاه، یک نیهیلیسم شادمانه است؛ نوعی پذیرش آرام نسبت به بی‌نظمی جهان.

۳. بین گذشته و حال: مردی در حاشیه تاریخ
آلن در طول زندگی‌اش همیشه در لحظه‌های کلیدی تاریخ حاضر بوده، اما هرگز به آن وابسته نشده. او نه مبارز بوده، نه قربانی. فقط انسانی بوده که اتفاقی در مرکز رویدادها قرار گرفته. این حضور بدون تعهد، بازتابی از موقعیت انسان معاصر در برابر تاریخ و قدرت است. انگار پروسه‌های عظیم سیاسی و نظامی، بیشتر حاصل تصادف‌اند تا عقلانیت. آلن نماینده‌ کسی‌ست که درون این بی‌نظمی، راه خودش را پیدا کرده.

۴. هویت بدون تعاریف قطعی
رمان بر عدم قطعیت هویت تأکید دارد: آلن دانشمند است، اما بی‌ادعا؛ زندانی است، اما با آزادی درونی؛ جهان‌گرد است، اما بی‌هدف. این پیچیدگی به‌سادگی بیان می‌شود. برخلاف ادبیات کلاسیک که به دنبال قهرمانان با انگیزه‌های مشخص است، اینجا همه‌چیز خاکستری و نامطمئن است. هویت آلن از طریق کنش‌های لحظه‌ای و واکنش‌های ساده ساخته می‌شود، نه گذشته یا آینده‌اش.

۵. روایت غیرخطی، زندگی غیرخطی
حرکت مداوم بین زمان گذشته و حال، ساختاری خلق می‌کند که شبیه زندگی واقعی است: پر از بازگشت به خاطرات، اتفاقات غیرمنتظره و لحظاتی بی‌هدف. نویسنده با این تکنیک، ذهن انسان مدرن را بازنمایی می‌کند. لحظه‌ها در رمان، نه بر اساس اهمیت تاریخی، بلکه براساس تأثیرشان بر حال روایت می‌شوند. زمان در این اثر، خطی و پیش‌بینی‌پذیر نیست؛ گویی هر لحظه می‌تواند آغاز یک ماجرای تازه باشد.

۶. پایانی باز برای انسانی آزاد
رمان با مهاجرتی تازه تمام می‌شود؛ آلن و همراهانش راهی کشوری دیگر می‌شوند تا باز هم زندگی کنند، نه برای رسیدن، بلکه برای بودن. در دنیای پر از نتیجه‌گرایی، این پایان‌بندی، شکلی از مقاومت خاموش است. انسانی که حاضر نیست فقط به‌خاطر سن یا قانون، در یک نقطه بماند. این پایان، نه تلخ است، نه شیرین؛ فقط صادقانه است. و این صداقت، بزرگ‌ترین دستاورد رمان است.





:: بازدید از این مطلب : 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 29 ارديبهشت 1404 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: